ماهی رو هروقت از آب بگیری میمیرهO_O
خداییش اینو میدونستین یا نه؟؟هیچ کس تاحالا به این نکته توجه نکرده بود.چون ملت ما شیکموتشریف دارن.برا همین اصن به مردن ماهی اهمیت نمیدنو دنباله تازه خوردنشن.والا!! پ محیط زیستمون چی؟؟ها؟؟؟والا...:-)
"سوتی من"شنیدید؟؟من نوعه مونثشم.:-)چیه؟؟بده نابغتون استعدادای دیگم داره؟؟
از وقتی یادم میاد بزرگترین مشکلم تو تفهیم عبارات و لغات بوده و امیدوارم که دیگه نباشه.که هر کدومش هرازگاهی یادم میفته و چقدددددد به خودم میخندم.فقط خداروشکر کسی رو از این تفکراتم باخبر نکردم.والا!!!وگرنه آبروی خانوادم هیچ...آبروی ملت درخطر میبود;-)
یادتونه یه آهنگه بووووووود...میگفت:وای وای وای پارمیدای من کوش؟؟همیشه فک میکردم "من کوش"یه لغته.و معنیشم میشه یه چی تو مایه های "چالاک و اینا".
یا مثلا...
خداییش شوما بگین!!نخند!!!د!!! اینکه"هرکه بامش بیش برفش بیشتر"چی داره که من از ترس اینکه ظاهرشو نمیفهمیدم استفادش نمیکردم؟؟(کنایشو بلد بودما)...نمیدونم...شاید درکی از لغت "بام"نداشتم.نه؟؟o_O
نمیدونم چرا این کارام بعضی وقتا یادم میفته و میخندم بعد یادم میرن.الان بقیش یادم نمیاد دیگه.
یه سوالم داشتم!!!ینی دوتا!! اینکه میگن "طرفو میذاره رو سرش حلوا حلوا میکنه" کاره خوبی رو اون طرف داره انجام میده یا نه؟؟ :-/ ینی عایا حلوا حلوا کردنه کسی کار درستیست ؟؟ نخند!!سواله!!عه!!!
سواله دومم!!یادم رفت...اها...(آلزایمرم دارما!!تازه گرفتم.خواستین قابلمه بیارین بهتون بدم)
اینکه میگن "گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی" دقیقا سرکار گذاشتنه ملته دیگه نه؟؟مثلا دلخوشونَکی!؟اخه هرجور حساب کتاب میکنم میبینم غوره و حلوا هیچ جوره باهم جور درنمیان عاخه!!نه؟؟اصن من که هیچ.یه بچم میدونه غوره ترشه و حلوا شیرین.نه؟؟ای بابا!!
اها!!اینم بگم.اینم شنیدین که "دست بالا دست بسیار است"؟؟خو عاقا من اینم تفهیم نمیشدم.هروقت میشنیدما یه تیکه انیمیشن میومد تو ذهنم که ملت هی دارن دستشونو رو هم میذارن.بعد اونی که دستشو زیر تر گذاشته هی میکشه میذاره رو.و به این ترتیب طبق اون انیمیشنه این ضرب المثل نقض شد و هیچ دستی نتونست بالاتر قرار بگیره.O_O
+چیه؟؟توقع داری بازم بگم؟؟کم بهم خندیدی؟؟؟بسّت نیس؟؟خواستم عرض کنم که شاید از اون نوعه اول(قضیه پارمیدا اینا)بازم یادم اومد که میذارم.^_^
+اگر آینده که هیچ،آبروی ملتو کشورتون براتون مهمه به سوالام پاسخ بدین.با تچکّر."نابغه ی دیروز":-)
+درضمن!!!خودم میدونم دوخط اول هیچ ربطی به این نوشته بلندبالا نداشت.عشقم کشید بنویسم.مشکلیه؟؟؟وبمه،اختیارشو دارم.والا...
+من گفتم.شومام دارین بگین؟؟^_^
اعتراف نیاز نداره :دی
نگرانم چیزی بگم جامعه نپذیره! :(
ما که مثل مترسک عقیل نیستیم! :(
منم سکوت میکنم که کلاس کاریم حفظ بشه! :))
^_^
من بخوام اعتراف کنم که ملت در میرن :)))
شوما اعتراف کن...مگه از اعترافاته من در رفتن؟؟؟
میگند :
صلاح خسروان مملکت داند!!!!
دموکراسی حاکمه بیخود که نیست که.
دومی: غوره میشه انگور.انگور رو میچینن با اون شیره درست میکنن. شیره ی انگور و بعد با شیره ی اون، حلوای شیره درست میکنن.
البته طرف ما با شیره ی خرما بیشتر حلوای شیره درست میکنن.
:)
ممنون.