سه شنبه ۱۲ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۰

+ شنیدین که میگن "دلو از عزا درآوردن".من اینو این میدونستم: "دلو از غذا درآوردن".خب نمیفهمیدم ربط غذا رو به عزا.بعد حتی تو دبیرستانم که تو کنایه ها مون داشتیم .گفتم چقدر یه معلم میتونه بی سواد باشه!!!شایدم حواسش نبوده نقطه ی "ع" رو نذاشته "ز" شم بخاطر بدخطی اینطوری شده!!!(خنگ خودتی!!!بی ادب!!!cheeky)

+ ما اصولا یه چیزاییو میگیم: تبرکن.ینی به یه زیارتگاهی ،جایی،تمسک جسته شده و اینا متبرک شدن.

یه سری چیزا رو تلویزیون تبلیغ میکرد به اسم:سس تبرک،رب  تبرک ،کمپوت تبرک و...که کارخونشم تو مشهده.همیشه فک میکردم واقعا اینا متبرکن.نکه تو مشهدم بووووود...دیگه خیلی به این فکرم مطمئن شده بودم.و بعدا فهمیدم که این فقد اسمه کارخونس...مثلا اگه اسمه من گلدون باشه واقعا من گلدونم؟؟حالا میدونم بعید نیس...ولی خب...

 

+ همیشه (بچه بودما!!الان فهمیدم!)فک میکردم اینایی که واس آهنگاشون show میسازن؟؟ب..عد...همیشه یه دختریم توش هس که مثلا مخاطبشونه!!!فک میکردم زنه خواننده هس...indecisionبعد که مثلا یه آهنگ دیگه ازش میدیدم با یکی دیگه ...خودتون تصور کنین قیافمو فک کنم بهتر باشه!!(چقد فکرم پاک بوده..یاد بگیرن منحرفاwink)

 

+ خداییش یچی بگم الان یهویی یادم افتاد!!!خیلی دیگه ابروم میره.ولی خب...تلویزیون جلوش یه چراغ داره که با چراغ کنترل ارتباط برقرار میکنه که کنترل عمل کنه.قبول دارین یانه؟؟خب!!بخدا بچه بودم!!اون موقعام تازه کام اومده بود!!ندیده بودم میفهمی؟؟؟ندیده بودم!!!! با اخوی سره کام دعوامون شد...دستمو گرفتم جلو مانیتور که کیبورد و موس عمل نکنه!!!frown

+ اولین باری که لغت معجون به گوشم خورد تو یه کارتونی بود که جادو گره داشت یه معجون درست میکرد بده یکی بخوره بمیره.فهمیدین یا بقیشوبگم؟؟هیچی دیگه!!منم رو هر آبمیوه فروشی کلمه "معجون"و میدیدم میترسیدم . بعد میگفتم واقعن اینام جادوگرن؟؟چه راحت بساط کردن!!!

................................

+بازم بگم؟؟ نخندین اعتماد به سقف برام بمونه.

(یادم نمیاد این پست و کی نوشتم.)

شاید کامنتارو دیر ج بدم.ولی حتمن ج میدم.چون برا جلوگیری از اعتیاد به نت مخصوصا الان که کلیییی درس دارم هفته ای ای یکی دوروز در خدمتتون هستم هم برا وب خودم هم برا سر زدن به شوماها)

خود من
goli sh
هههههههههههههههه
آذین &گیتی
ایول...میدونی اکثر ماها البته فکرکنم ازاین فکرا داشتیم...خخخخخخخ
خدا همه رو شفا بده....مرسی خیلی خندیدم :)))
پاسخ :
با منی؟؟:))
mr point
فقط یه چیزی میگم :|
خدا شفا بده :)))
پاسخ :
باشما باهم:))
آقای سر به هوا ...
خیلی خوب بودی بچه بودی :)))))))))))))
پاسخ :
بعله میدونم.خوشبحال شوما دیگه:)دوست نابغه دارین:)
اقای روانی
خخخخ اخرش نه بازم بگو :)))
پاسخ :
یادم اومدچششم...میگم:)
ماه لیلی
خخخخخخخخ
محمد علی
:)))

+ یه اعترافی یادم اومده بود ، ولی الام یادم رفته :/
پاسخ :
خسته نباشی واقعا:)
هانی جون
خخخخ
پاسخ :
:)
نآرینـ بآنو
خخخخ عالی بود
پاسخ :
ممنون:)
علی شبگرد
اعتراف می کنم عید غدیر مادر بزرگم ی مقداری پول بهم داد بدم عیدی ب دوستام منم همشو بالا کشیدم

الان انتظار داری بگم عذاب وجدان گرفتم؟!

ن بابا همه شو خوردم ی ابم روش فقط گفتم در جریان باشید
پاسخ :
lمرسی از صداقتت دادا...:)
yasna sadat
خخخخ 
ایول 
بابا ایول:-)
پاسخ :
ممنون:)
Haa Med
هرچی فکر کردمچیزی واسه اعتراف به ذهنم نرسید.
بخاطر لینک ممنونم.
بخش لینک های وب منم ببینید.
پاسخ :
اشکال نداره..ممنون.
nafas ※☺
دلم از عذا در میارم امشب خخخخخخخخخخخ
باید برم تولد
پاسخ :
برو درآر:)
ع . ج
هههه :)))) فرستنده و گیرنده تلوزیون باحال بود D:
هههه :))))

پاسخ :
:D
مترسک ‌‌
اعتراف می‌کنم اوایل که کامپیوتر خریده بودم فکر می‌کنم اگه روی متنم کلیک کنم و گوشه‌هاشو بکشم سایزش بزرگ‌تر می‌شه! :)) :D
پاسخ :
به به!!اینجا خوبه اعتراف خونه راه بندازم نوابغ جدید کشف میشن:)
negar .s
وای چقدر این اعترافاتت بامزه ان :)

حلال کن کلی خندیدم :)))
پاسخ :
نگار!!!!از تو دیگه توقع نداشتم!!:))
من (^_^)
😂 چه دختر خوبی خخخخخ
منم بچه که بودم فکر میکردم ماکارونی رو مثه برنج میکارن درمیاد :))
بابا اونطوری نگاه نکنید
الان دیگه میدونم ماکارونی درخت داره!
پاسخ :
افرین که فهمیدی درخت داره:))
Haa Med
همون دلو از غذا در آوردن درست تره.
پاسخ :
بعله!!!آورین:)
چ عجب!!کوجا بودی شوما بابا!!:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی