شنبه ۱۱ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۵

1- عاقا!!اینکه میگن از "گل نازک ترنباید بش بگی"و اینا ینی چی الان؟؟؟ ینی از گل کلفت تر بگه حله؟مسئله ای نیس؟؟؟مثه اینکه مشکل فقط سره ضخامته گُلس!

 
2- اینکه میگن "نفسم به نفست بنده"خو الان ینی چی؟؟؟ ینی نفسشونو طناب کشی کردن؟؟نفسشون به هم گیر کرده؟گره خوره؟؟خو وازش کنن.چرا دیگه لفظ میان برا هم.

 
3- دختره به دوس پسرش میگه "نباشی میمیرم".اونوقت فرداش خبره عقدش با پسرعموش میاد.ینی الان مسالمت آمیز سه تایی دارن زندگی میکنن؟؟ برا زنده نگه داشتنش باید باهم کنار بیان دیگه نه؟؟وگرنه دختره که دروغ نگفته!! اصن هیجکس دروغ نمیگه!!

 
4- هنوزم تو خاستگاریا میگن "آقازاده چیکارس؟"خو اینا نمیدونن که آقازادگی خودش شغله !!؟؟ درآمدشم که عالیه!!!!!توجیهشون کنین لدفن!

 
5- الان "مودم" جزئه شیر بهاستو پسر باس بده یا نه!!جزئه جهیزیستو باباهه باس بده؟؟

 
6- من هنو نفهمیدم وظیفه خطیر "ساغدوش"چیه؟؟ساق دومادو میدوشه؟؟یا دوششو میساغه؟؟یا دوششون ساغه؟؟اصن ساغدوش یا ساقدوش؟؟

 
7- تا کی قراره فلان قد شاخه گل جزئه مهریه باشه؟؟خز شد دیگه.نه؟من به جایه شاخه گل شاخه گاو میگم.چطوره؟خاصه!شوماهام میتونین شاخه یوز پلنگ ایرانی و درخواست کنین!!چیه؟یوز شاخ نداره؟؟داره یا نداره به ما دخترا ربطی نداره.میخواست نیاد خاستگاری.همینه که هس!!

 
8- الان من درگیرم!!یبار میگن عروس رفته گل بیاره...یبارم که گلاب میاره،پس کی درخواست زیرلفظی میشه؟؟بار سوم؟؟اونوقت که عروس بار چهارم باید بله رو بگه!! اگرم که بار دوم زیرلفظیو بگن که کِی بره گلاب بیاره؟؟باز گیج شدم!!الان دوروز دیگه عقدم میشه سوتی میدم خونواده شوهرم میفهمن که من نابغم!!نمیخوام ریا شه!!میفهمین!!خب خواهر شوهرم دق میکنه من ازش سر ترم دیگه!منم که مهربون!!

 
9- اصن چه معنی داره هر کی پوله خرید اون یکیو بده؟؟خو مثه عادم هرکی برا خودشو حساب کنه!! اصن دوماد چیکارس؟؟همشو حساب کنه دیگه!!خسیسا!!

 
10- الان این مسئله ای که من این همه راجبش حرف زدم همون شتره نیس که دره خونه همه میخوابید؟؟

 
..............................

 
+ اگه فک کردین مسئله ای هس که میتونه ذهنمو درگیر کنه بگین تو پستای بعدی درگیریشو حل کنیم.

 
+از 29 ام.که یه اتفاقی بدتر از فاجعه منا برام رخ داد اینجا نبودم.ینی حدودا 13روز.13 روز وباتون نیومدم.سر نزدم.بعضی وقتام سر زدم کامنت نذاشتمو...الان منمو حدود 30 تا دنبال شده ی آپ کرده ی سر نزده.کوتاهیمو ببخشین ولی عمدی نبوده و نیست.اینکه میگم نیست ینی از 10دقیقه دیگمم خبر ندارم.ولی منتظره اون روزی هستم و امیدوار به رسیدن روزی که مثه سابق بشم نابغتونو دم به دقیقه تو وباتون باشم.برام دعا کنین.همین.

 
+یادتونه تو آرزوهای برباد رفتم گفتم دلم میخواست یه روز با ژست استاد بیامو ملتو سرکار بذارم؟؟همین اتفاق برام افتاد.دقیقا تو دومین روز از سال تحصیلیه جدید.اما...برعکس.خدا سرتون نیاره.ضایگیش یه دنیاس.ولی نامردا فهمیدن نابغم.

شنبه ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۵۹

زندگی همین لحظه ایست که منتظر عبورش هستیم...
چه کسی میداند تا آخرین نفس چقدر مانده...
آسان به یک دیگر اخم هایمام را نفروشیم... "رها:)"

 

 

همیشه دلم میخواد یک روز زندگی کنم   "Haa Med"

 

 

...................................................

دانش جوی جدیدالورود را گفتند این ترم بوقی بودن به چه یافتی؟

گفت از بی‌ادبان!!!!

س.ن: دانشجوی جدیدالوروده دیگه، نمیشه ایرادی ازش گرفت. wink  "آقاگل"

 

 

به درد هم اگر خوردیم ، خوب است

به شانه بار هم بردیم ، خوب است

در این دنیا که پایانش به مرگ است

برای هم اگر مردیم ، خوب است!!      "آقای شورگشتی"

 

 

......................................

 + این 4 دوست گلم تو لینکدونی وباشون هست.به ترتیب:رهاتر از دریا،فردایی درکار نیست،آقا گل و آخدا.

+مرسی از همتون:)   

                                     

يكشنبه ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۴۵

+ همیشه دلم میخواست وقتی تو اِکسل این غربیلک وسط موسو میکشم برسم تهه صفحه.از یه جایی به بعدم اون نشانگره اندازش دیگه کوچیک نمیشه ولی شماره میندازه.من تا 3000رفتم شومام خواستن بقیه شو برینwink.

 + همیشه دلم میخواست وقتی میشینم پایه نت یه ساعت همون یه ساعت باشه...به 45دقیقه ام راضی ام.ولی لامصب همش 5دقیقس.sad

+ همیشه دلم میخواست عضو یه گروه خرابکاریه مثبت باشم.از اونایی که شهر و بهم میریزن برا کمک به یه قشر(اصنم تحت تاثیر استپ آپ 4نیستم)laugh.چرا تو کشور از این گروهای باحال نداریییییییییییییییییم!!شوما ها پایه این؟؟پتانسیلشو داریما!!!!yes

+ دلم میخواست استاد یونی بشم بعد تو کله ترم به بچه ها سخ بگیرمو بیچارشون کنم ولی سره امتحان ترم 2سوّمه کتابو جزوه ووو ...براشون حذف کنم.حیف شد دیگه!!! اگه شده بودم الان تو دانشگاهاتون من استادتون بودم.همتونم بیس میشدین.

+ هنوزم دلم میخواد جدول ضرب یادم برهsurprise.بابا!! الکی که نیس!! فضا اشغال کرده تو حافظم.جا برا بقیه فرامیل ندارم.هرچقدم زور میزنم یادم نمیره.حالا اگه بخوای یه چی یادت بمونه ا!!جون میکنی عاخرشم درس جایی که میخوایش یادت میره.

+ یکی دیگه از آرزوهامم اینه که 22بهمن بیفته تابستون.یا...روز قدس بیفته یه روز بهاری که ماه رمضونم نباشه!والاع!!مردم ما اذیت میشنا!!!هیچ کسم عین خیالش نیس.indecision

+ همیشه دلم میخواست رئیس جمهور امریکا(حالا هر کی که هس)عاشقم بشه و بعد منم شرط ازدواج بذارم که کلا باید با ایران هماهنگ باشیو کلی به ملت شریفمون حال بدم و اینم بگم که دست از سره فلسطین و هرجایی که اشغال کردین بردارین.بعدم باهاش ازدواج کنمlaugh.مذاکرات و توافق همه چیو خراب کرد.crying

+ همیشه دلم میخواست فرستاده بشم به فضا بعد تحت فشارهای اونجا بترکمعد همه ذراتم اونجا معلق میشد و کلی نویز مینداخت رو ماهواره های فضایی.cool

+ همیشه دلم میخواست بچه که بودم یه روز که نذری داریمو بابامینا دارم بهم یاد میدن که وقتی مهمونا اومدن اگه گل اوردن بگو خودتون گلین چرا زحمت کشیدینو اگه شیرینی آوردن بگو خودتون شیرینی این و اینا...

مهمونامون با گوسفند بیانlaugh.خیلی بدجنسم نه؟؟wink

....................

آنچه در پست بعد خواهید خواند:

این پست متعلق به شوماست.هر کسی،متنی،شعری،دست نوشته ای،انتقادی به من،فحشی به من،پیشنهادی،نظری،یادداشتی ،هر چیزی که دلش میخواد رو بنویسه و خصوصی بفرسته تا مجموعش تو پست بعد به اسم خودتون ثبت بشه.اگه میگم خصوصی چون کامنتای این پست بدون تایید نمایش داده میشه و اگه خونده بشن خز میشن.

باشد که باشیم...smiley

 

شنبه ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۳۶

در زمان های دووووووور، که مانند خیلی از شوما  در دوره نظری تحصیل میفرمودیم برا آسایش خاطر تحصیلیه ما برای هرپایه یک مشاور تحصیلی قرار دادند.کِهع!!هر هفته برنامه ای را ترتیب داده و در حلقوم ما فرو فرستَد!!یک جداولی نیز به ما داده بودند...کِهع!!ساعات مطالعاتیه مان را در آن به رنگانیم.هر خانه از جدول نشانگر یک ساعت زمینی بود.که صبحِ روزِ موعودِ بازدیدِ این جداول، کلاس ما به کلاس نقاشی با انواع و اقسام رنگ ها برای پر کردن آن تبدیل میشد.

مشاور عزیزه ما،خانُمی بوووووووووود میانسال. هی به ما میگفت که درس بخوانید و دختران من نیز درس خواندند.هر وقت قصد مثال زدن میکرد میگفت:دختره کوچِکم فلانو بیسار...ما نیز گمان میبردیم که این دختره کوچک حداقل هم سن ماست و حداکثر 2سال بزرگتر تا اینکه گفت: دختره کوچکش ارشد است !!!!indecision

یکبار برایمن تعریف کرد که...

"به دختر کوچیکم گفتم برو لامپ آشپز خونه رو خاموش کن.گف نه مامان دارم تست میزنم.گفتم مامان جان 3 ثانیه ام طول نمیکشه گفت سِس ثانیه یه تستههه ماماااان". بعله!!

همیشه توصیه اش به ما این بود که در بهترین دانشگاه ها درس بخوانید بعد بروید در یونی آزاد شوهر کنید.یکی نبود به او بگوید که عادمه مشاور!! دخترانه خودت را شوهر میدادی (دارای سه قبضه دختر "مانده در خانه" !!)چه کاره ما بندگان خدا داری!! نه دَرسَت را خواستیمو نه شوهر دادنت را !! فقد!! مارا به حال خودمان بگذار!!هر وقت به او گفته میشد که :

یکی از همکلاسی ها:خانوم!ما از عربی بدمون میاد!!sad

مشاور: عربیم از تو بدش میاد!!!laugh

و اینگونه به ضایع کردنه طفلان ما می پرداخت و آن ها را تا روزها منزوی میگرداند.

هرهفته که می آمد یک جمله ثابت داشت کِهههع!!!:"مَویز!!مویز میدونین چیه؟؟دونه های سیاهه مثه کشمش میمونه تو عطاریا میفروشن به ماماناتون بگین براتون بخرن بخورین.برا حافظه خیلی خوبه". کاش میتوانستم صدایش را نیز بنویسم.خدا میداد در پس آن بینیه عملی چگونه صدایی داشت!!

میگفت هیبنوتیزم بلد است.وخاطره ای نیز در این باره برایمان گفت که درنتیجه اش آبرویه دختر مردم و زنه مردم در میان همکلاسی ها و همکارانشان رفته بود والبته از اینکارش اظهار خوشحالی نیز میکرد و مارا از این مهارت خود میترساند.

با این اُعجوبه ی وهمناک ما یک سالی را سپری کرده و باعث شدیم سابقه کاری اش زیر علامت سوالی گنده لهه له شود.cheeky

شوخی که نیست!!!مقاومت کردیم!!!!laugh

....................

+ این تنها دبیری نبود که ما زیر علامت سوال نام برده شده لهه لهش کردیم!!

+استفاده از واحد شمارش "قبضه" برای دخترانش الزامی بود!!بالاخره اون مادر معلومه دختراش چیَن دیگه!!!devil

پنجشنبه ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۴۹

 

اولین باری که از این لغات استفاده کردم 6سال پیش بود که تو یه اس لغته "اشتب" رو به جای "اشتباه" نوشتمو بعدشم "بحرف"بود فک کنم.دیگه عادت شد.کارمونو راحت تر میکنه.عادم حرفشو با استفاده از حروف کمتر و سریعتر میرسونه.ولی...

این روزا نمیدونم شنیدین یا نه که این استادای زبان فارسی خیلی نگران از دست رفتنه زبان پارسیشوننو از لغات اصطلاحی بین ما جوونا زجر میکشن و میگن که ما پارسیشونو پاس نمیداریم. کی؟؟ما؟؟جلل الخالقindecision

مثه...

مصدر های:زنگیدن، حرفیدن،پکوندن،تنگیدن و...

اصطلاحات:اصن یه وضی ،الکی مثلا و...

سوالات پرسشی: عایا؟؟

سایر:عاقا.کصافت.عاخه و...

آمّااااا

اینا هنو نمیدونن کهههههههههه  ما اصن به جای یه سری لغات فقط حرف اولشو مینویسیم مثلا...

ح = حرف

ش = (90درصد مواقع)شارژ

س = سلام

خ ؟ =خوبی؟

حالا واقعن نمیدونن یا خودشونو زدن به ندوستن تا طوریشون نشه؟؟(بالاخره سکته ای..غشی...چیزی...)عاخه تغییر به کنار...زبان پارسیشونو ما داریم نابود میکینم یواش یواش...تا چن وقت دیگه اس و پی ام خالی میدیم خوده طرف حدس بزنه.surprise

ولی خودشون این بازی رو شرو کردن از اون روزی که...

مسیج شد اس ام اس...بعد اس ام شد پیام کوتاه....پیام کوتاهم شد پیامک.خب!!!خداییش حاضرم مهجورترین لغات بیگانه رو استفاده کنم ولی از لغت"پیامک" استفاده نکنم.اولین بارم یادمه کلمه پیامکو از زبون "بهمن هاشمی" شنیدم.خیلی ازش خوشم میاد.لغات مورد استفادشم بکار ببرم.والاع!!!indecision

ولی ما که کلا فقد میگیم "اس". با این حال بازم مارو وارد بازیای پیچیده میکنن.

فک کنم زبون دخترا رو جزئه زبون فارسی نمیدونن دیگه.عاخه  زبونشون نابود کنندس.

مثه: چیتال میتونی=چیکار میکنی. بیسّول= بی شعور. چلا؟؟=چرا؟؟ و....چیزای دیگه که چون از این لوس بازیا خوشم نمیاد بلدشون نیستم.

اصن یه وضی شده عاقا!!!!wink