پنجشنبه ۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۵۹

وقتی یه فامیلی دارین که از در خونتون که وارد میشه فقط حرف میزنه تا دمه رفتنو از جاشم تکون نمیخوره...یهو میاد و کلهههه ظرفای شام رو میشوره.حتی قابلمه ای که از شستنش بدش میاد رو ،و به هیچ کس اجازه دست زدن نمیده...ینی شب قراره بمونه:)

عزیزم...ما که میدونیم نیتت چیه گلم...راحت باش.بخدا خونه خودته.مام که غلط میکنیم به مهمون از گل نازک تر نگا کنیم چ برسه به حرف.بی برو بشین خودم میشورم:)

جالب اینه که فقط رو ظرفای شب قبل موندن تاکید داره فردا صب تا موقع رفتن باز همون خانومیه که بود.

خدا خیرت بده.مارو که شاد کردی.خداشادت کنه.

سه شنبه ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۸:۲۴

همین یک شنبه ای بود.صبح مثه خانومای گل پاشدمو حاضر شدمو آق بابا زحمت نمودن دخمل جیگرشونو رسوندن و من در کمال آرامش تو این گرما رسیدم.خوشحال و خندون رفتم سر کلاس و خداشکر دو سه نفر فقط بودنو تونستم یجای خوب جلو کولر (این کلاس ما شبکه کولرش گوشه کلاسه و بنده خدا استاد و نفرات روبروییش همیشه خدا در گرمای شدید بسر میبرند.برا همین تو یه کلاس 48ظرفیتی که 60 نفرشاگرد گرفتن جای خوب نعمته.چون تایم کلاسم زیاده گرما حوصله و یادگیری و ...رو کم میکنه.)خلاصه..نشستمو.گوشیمو ذرآورذمو هندزفری رو گذاشتم که مثلا آهنگ بگوشم این نیم ساعته مونده رو.گفتم حالا که کلاسم خالیه تقریبا صداشوکم کنم که یه وقت شنیده نشه از بیرون.خیر سرم شعور به خرج دادم.خلاصه ..آهنگو گذاشتم دیدم صداش خیلی کمه.بیشترش کردم دیدم بازم کمه.گفتم حتمن چون اهنگه حالت وویس داره ولمه خودش پایینه.برا همین بیشترش کردم.که یهو متوجه شدم...

اصن هدفونه وصل نشده:|ینی سوکتش خوب نرفته جاش...

خدا سرتون نیاره..از خجالتم حتی برنگشتم ببینم اون دو سه نفری ک سر کلاس بودن در چه حالن.

دیگه وااااقعا چیزی برا گفتن ندارم...:|

شنبه ۵ تیر ۹۵ ، ۰۸:۲۳

همیشه یه مسئله ای هست که باعث موفقیت میشه.مسبب شم نباشه یکی از عواملش بحساب میاد.اونم فراموش نکردن اصل و ریشست.همین که فراموش بشن یه سری چیزا میاد تو ذهن آدمو میشه اصل.میشه هدف.که قبل اینا حتمن غرور اومده.اعتماد به سقف اومده.اومده که "اصل" عوض شده.بعضی وقتا این "اصل" هدفی بوده که موقع شروع...موقع گذاشتن اون اولین آجر داشتی.اونو گذاشتیو با یه بسم الله شرو کردی و همه چی اوکی پیش رفته.ولی همین که همه چی اوکی شد...یادت میره اون آجر اول و به چه نیتی گذاشتی!؟یادت میره و یهو هدفت میشه یچی دیگه که حتی ممکنه نقطه مقابلش باشه.تو برا نقطه مقابل بسم الله نگفته بودی!؟گفته بودی؟!پس همه چی وایمیسته..یا وایمیسته یا خراب میشه.

واسه ما که خداروشکر خراب نشد.ولی قراره شیش ماهی وایسته.خداروشکر که از یاد رفتم...یادم اومد.

رسالتتونو فراموش نکنین...قرار نیست همیشه برای خودمون زندگی کنیم.شاید برای به اوج رسوندن کسی..چیزی و یا حتی واژه و مفهومی اومدیم.یادمون نره.:)

 

خود من
چهارشنبه ۲ تیر ۹۵ ، ۰۰:۰۰

+"عشق به دیگری ضرورت نیست حادثه است

عشق به وطن ضرورت است نه حادثه.

عشق به خدا ترکیبی از ضرورت و حادثه است"

+عاشق زمزمه میکند..فریاد نمیکشد.

+عشق یعنی پویش ناب دائمی.به سراغ خستگان نمیرود.

+خداوند خدا،بیش از آنکه انسان را بیافریند،عشق را آفرید.چرا که میدانست انسان بدون عشق درد روح را ادراک نخواهد کرد و بدون درد روح،بخشی از خداوند خدا را در خویشتن نخواهد داشت.

+عاشق بهانه نمیگیرد..نق نمیزند...درباب رندگی سخت نمیگیرد...عاشق ترک لبخند نمیکند!لبخند تذهیب زندگیست و بوسه ایست بر دست های نرم محبت.

+چشم آن کس که میبیند مهم نیست..روح آن کس که دیده می شود مهم است.همه کس را نمیشود وا داشت به چشم پدری یا مادری نگاه کنند.اما...خورشید اگر واقعا خورشید باشد همه خیره چشمان بدنگاه را کور می کند.

+قیمت عشق همیشه بیش از تحمل آدمی بوده.

+یکبار باید عاشق "دیگری" شد.اما یکبار نباید زندگی کرد.و زندگی را نباید یک قطعه کامل غیر قابل تقسیم به اجزا فرض کرد.یک گلدان...یک کوزه...زندگی به اجزای بیشماری قابل تقسیم است.که هر جز به تنهایی زندگیست.هر واحد کوچک زندگی ،زندگیست و کل زندگی باز هم زندگیست.چه کنیم که اسم جز و کل یکیست؟!اما اگر قرار باشد فقط یکبار زندگی کنیم،زندگی چیزی بسیار زشت و مبتذل خواهد شد.همانظور که اگر دوبار عاشق شویم عشق چیز بی اعتبار و بی معنی ای می شود.

+مگذار که عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود.

+عشق،عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست.پیوسته نو کردن خواستنیست که خود پیوسته خواهان نو شدن است و دگرگون شدن.

+تازگی ذات عشق است و طراوت بافت عشق.چگونه میشود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟؟!!

+از اشتباهات به تکرار می رسیم.از تکرار به عادت به بیهودگی.از بیهودگی به خستگی ونفرت.

+عشق نجات دادن غریقی است که دیگر هیچ کس امیدی به نجاتش ندارد.

+هرگز انتظار ندارم مرا همان قدر دوست داشته باشی که دوستت دارم.این توقعیست غیر منصفانه.من باید عاشق تو باشم ...در حد ممکن عشق و آرزومند آن باشم که مرا بخواهی..هرقدر که می خواهی.

+عشق محصول ترس از تنها ماندن نیست.

....................................................

اووووووووووووه...اون موقعا کتاب "یک عاشقانه آرام"و خوندم.اونقد برام جذاب نبود که حتی تمومش کنم.ولی تا جایی که خوندم این تیکه هاشو دوس داشتم:)

خود من
پنجشنبه ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۶

سلام.دیدم حس درس نیست...گفتم یچی بگم لااقل حال خودمو خوب کنم.والاع...این ترم اصلننن خوب نبود.از نظر درسی.نمونش اینکه با اقتدار امتحان امروزمو ندادم :) ولی شنبه و یکشنبه دوتا دارم که خدا بخیر کنه.بخدا گفتم:این ترم خوب تموم شه...از ترم بعد میخونم:))شماهام میگین نه؟!!;)ولی دعام کنین.اصن هیچی نمیخونم.مامانم میگه:میخوای کل ترمتو حدف کنی؟؟اونقد ذوق کردم که خدا عالمه ولی حبف داشت تیکه مینداخت

خب اول بگین اگه سیم لب تاب از برق کشیده شه و لبتاپ خاموش شه چی میشه؟؟جک نیس بخدا.دوبار پام گیر کرده سوکتش دراومده .میترسم از بارسومش:)

طبق اخرین تحقیقات انجام شده توسط خودم روی خودم محققان اعلام کردن که رابطه  ی بین حس نمیدونم چندمم که شنواییه با درک و فهمم خیلی وقته قطعه.:| حالا چراشو نمیدوم...الله واعلم ولی مهم نتیجشه.نتیجشم اینه که هر چند وقت یبار که اهنگ یا یچیزی از گدشته های دوووررر...(اون موقعا که شما نبودین)میشنوم تازه یه سری لغات و درک میکنم.و واسم معنا پیدا میکنه..مثلا چی؟؟اها...اون قضیه پارمیدا اینا رو یادتونه؟؟یچی تو همون مایه ها.مثه...

یه آهنگه بووووددددد....واسه گروه آرین بوووود....اسمشم پرواز بود...یادتونه؟؟یجاش میگقت "ما دو بالِ"ینی ما دو بال هستیم.:)فهمیدین چیشد یا ادامه بدم؟؟خب...این سه لغتم پتانسیل یه واژه بودنو دارن دیگه.ندارن؟؟؟

حالا اینو بگم بچه بودم.و الان که بزررررگ شدم فهمیدم.آهنگ علیزاده رو کجای دلم بذارم؟؟تو اهنگ "همینه که هست".یجاش میگه یچی تو این مایه ها که(دقیق این تیکشو حفظ نیستم) دل من -دل تو –"صدا"شون یکیه.فک میکردم میگه "سه"تاشون یکیه.بعد عاقا هی حساب کتاب کیردم میدیدم هر جور حساب کنی دوتا دله.چطوری "سه"تاش یکیه؟؟که پس از کلییی تفکر عالمه به این رسیدم که مثلا:"دل من و دل تو و دل جفتمون "سه تاش یکیه.و این گونه خودم خودمو قانع کردم.:)شماهام اینطوری خودتونو قانع میکنین عایا؟؟یا فقط من نابغم!!!!

چقد استیکرای بیان زشت شده..با روحیاتم نمیسازه:))))

 

خود من